طبیعت که ماهها به خواب رفته بود نفسی تازه می کشد ، دیده می گشاید و میخندد. وه! چه شور انگیز است
خنده بهاران، نسیم دلنواز از بهاران وزیدن می گیرد ، چشمه ها از دل تیرة سنگها می جوشد، سبزه گریبان
خاک را می درد. دامنة کوهساران، خود را به حریر ارغوانی می آرایند ، درختانی که در زمستان برهنه
برودند ، هم اکنون جامه های زمردین به تن می کنند. بهارآمده، پرندگان چهچهه می زنند. جنگل همه جا
لباس، شاخ و برگ نو ، برخود می پوشد . خورشید به روی دنیا لبخند می زند. گلها سر از جوانه خود بیرون
می کنند و دلهای مردم را می نگرند که دوباره در آنها شادی زندگی ولطف امید هویدا شده است.
در دشتها و باغها گلها سر بر می زنند و می شکفند وگلبرگهای آنها ، بصورت بارانهای آتشین و
امواج زرین همه جا را در زیر چتر خود می گیرند، گلها شیرة شیرین و روان خود را به دست زنبورها می
سپارند. بلبلان به نوا در می آیند وخرامان و خروشان ره گلزار می گیرند
.
شبها آتش زرین ماه از خلال شاخ وبرگهای پرشکوفة درختان چه زیبایی دل انگیز دارد. نسیم ملایم بر سطح چمن می وزد ونقاب معطر شب را می لرزاند.
کیست که در بهاران به صحرا رود وبا دیدن این مناظر زیبا ودل انگیز شاداب وخوشحال نگردد؟
در فصل بهار همه چیز دل انگیز وبا صفاست، از این رو خندة گلها دوست داشتنی است، گریه ابرها
روحپرور است وجانبخش ، دلها از شادی وامید ، شوق وشور، محبت وصفا ودوستی است در یک کلام بهار
فصل زندگی و جوش وخروش است.
نظرات شما عزیزان: